سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که از او چیزى خواسته‏اند تا وعده نداده آزاد است . [نهج البلاغه]

من بی قرارم

ارسال‌کننده : خودم در : 89/4/12 9:20 عصر

من بی قرار نیستم.من بی قرار نیستم.نیستم. کاری که خود دوست دارم انجام میدهم. از این به بعد اخلاق بی اخلاق. هر طور راحتم. هر طور دوست دارم و می پسندم. هر آنچه می پسندم.

خوشا به حال آنانکه... .امروز روز آخر اعتکاف هم بود.خوش به حال معتکفین، بد به حال من.بد به حال معتکفین ،خوش به حال من. هیچ فرقی نمی کند احوالمان.هیچ. حال من در اعتکاف 87.حال من در ایام اعتکاف 89.توفیری ندارد.چرا ،نمی دانم.

نشسته ام سردرگم و بی پناه.سنگرم را!تنها پناهم را. از او دلگیرم... .کفر میگویی؟  پناه بر خدا اگر افکار چند دقیقه گذشته ام بر من غلبه کند. دل پر از غمم را چگونه با ذهن مشوشم آرام سازم؟ چه روح شادی داشتم تا چند ساعت پیش. چه شادی زودگذری.شنیده ام نوشتن آدم را آرام می سازد. افسوس که نوشتن هم نمی دانم.دلم می خواهد اندازه تمام حرفهای دلم بنویسم.دل دریا داشتن به چه کار آید؟ دل خوش سیری چند؟ نوشتن بلد نیستم اما به نوشته رو آوردن چرا.شاید در خطوطش غرق شدم و افکارم اندکی با ذهنم فاصله گرفت.

شاید کمی آرامش.من بی قرارم.




کلمات کلیدی :